انسان شناسی
انسان شناسی

انسان شناسی

نرم افزارهای موبایل ((رایگان))

چند روزی بود که فکر می کردم چی بذارم که شما دوستان ازش خوشتون بیاد  تصمیم گرفتم که نرم افزار بذارم و ازتون بخوام هرچی نیاز دارید در قسمت نظر دهی بگید تا در اسرع وقت برا شما تهیه کنم و برای دانلود ارائه کنم.

 نظر یادتون نره ها


برنامه قرآن برای اندروید برای دانلود اینجا را کلیک کنید.


برنامه آواکس برای اندروید برای دانلود اینجا را کلیک کنید.


برنامه وی چت برای اندروید برای دانلود اینجا را کلیک کنید.


برنامه وی چت برای جاوا برای دانلود اینجا را کلیک کنید.(تذکر  برای گوشی های سونی ارکسون قابل اجرا نمی باشد)



آهنگ


از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی ، نه میل سخن داریم
آوار پریشانی‌ست ، رو سوی چه بگریزیم ؟
هنگامۀ حیرانی‌ست ، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش هزار «آیا» ، وسواس هزار «اما» ،
کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیداریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم ، ابریم و نمی‌باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید ؟ گفتیم که بیداریم
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته 
 امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

خواستگارهای کوهی

دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای همین از دوستش خواست راهنمایی اش کنه
دوستش میگه : من هم تنهام ، بیا با هم بریم کوه ، چون شنیدم خیلی از مردهای آماده ازدواج و تنها برای پیدا کردن زن میرن کوه ...
اون دو تا میرن کوه در بالای یه صخره کوه جایی که اون دو تا هیچ کسی رو نمی بینن تصمیم می گیرن داد بزنن و حرف دلشون رو به کوه بگن :
- با من ازدواج می کنی ؟

و بعدش شنیدن

…… ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــﯽ؟
.
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــﯿﮑﻨـــــــــــﯽ؟
.
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
.
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
.
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟

یه نگاهی به هم انداختند
لپ هاشون گل انداخته بود چون ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ پذیرفتن ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ

در حالی که از صخره پایین می اومدن گفتند نه ما می خواهیم درس بخونیم ....


خاطرات از آهنگ

گل سنگم گل سنگم


چی بگم از دل تنگم


 مثه آفتاب اگه برمن نتابی سردمو بی رنگم

گل سنگم گل سنگم چی بگم از دل تنگم

 مثه آفتاب اگه برمن نتابی سردمو بی رنگم

همه آهم همه دردم مثه طوفان پره گردم

باد مستم میپیچم دوره تو میگردم

گل سنگم گل سنگم چی بگم از دل تنگم

 مثه آفتاب اگه برمن نتابی سردمو بی رنگم

 مثه آفتاب اگه برمن نتابی سردمو بی رنگم

مثه بارون اگه برمن نباری

 خبر از حال من نداری

 بی تو پر پر میشم دو روزه

 دله سنگت برام میسوزه

گل سنگم گل سنگم چی بگم از دل تنگم

 خبر از حال من نداری



شعر

و از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.

تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.
و اشک من ترا بدروردخواهد گفت

من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت