نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانم چه می خواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
گهی در خاطرم می جوشد این وهم
ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است
سیه داروی زهرآگین اندوه
فغانی گرم و خون آلود و پردرد
فرو می پیچدم در سینه تنگ
چو فریاد یکی دیوانه گنگ
که می کوبد سر شوریده بر سنگ
سرشکی تلخ و شور از چشمه دل
نهان در سینه می جوشد شب و روز
چنان مار گرفتاری که ریزد
با صدای محمد اصفهانی...خیلی میچسبه...
راستی آپم...زود بیا
یادتون باشه ، نگفتین آپی ولی من اومدم ، همیطور ییهو بی خبر!
این تهش بود؟ ا کی بود؟ اولش قشنگ بود ولی تهش زشت بود.
شما ک لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمیبره؟
خُــدایــا؟!!
اَندَکــ ـی نَفَهـــمی به مَــ ن عَــ ـطا فَرمـــا!!
تآ کَمـــی آرامِشــــــ دآشــتِهــ بآشَمــ ، زیــ را کِـه هَمـــه یِ دَردَمـــ از فَهمیدَن اَسـ ت...!!
آپم.
دختری به تنهایی ماه
سلام
ببخشید متوجه نشدم درست؟
سلام.چه زیبا بود
آقا سامان آپ من اون پایینیه بود ( پایین آپ نسیم)به اسم طلوع ...با عنوان ندارد
به روزم...منتظرتم
عنوان: ؟
شعر قشگیه اما هنوز نمیدونم کی گفتتش فقط میدونم که اصفهانی گفته
وقت کردی یه سری هم به من بزن.بهترین لطفی که به من میکنی اینه که بیای و نظر صاقانه ات رو بدی
پاییز...
میــدآنَم تو آرام آمَدیـــ،
اَما مَن هَم آنقَدر دَرگیـــر بودَم
کِــه صِــدآی پآهایَت رآ نَشنیدَم...
آپَم..
دُخــتَری بِه تَنهآیی مــآه